صرير
آواز قلم به وقت نوشتن- جیغ قلم نی.
۱۳۸۹ آبان ۹, یکشنبه
انگار نه انگار که در مشهد عشقیم
ما سینه سیاهان و سران بد عشقیم
«روزی که خوبترین ها را قسمت می کردند
تو پی عشق بازی های خودت بودی!»
فروردین75- م.د
خروس همسایه مان در خون می غلتد
همسایه،
این است پایان بودن.
دیگر از او نخوام ترسید.
آبان 76- م.د
از شنبه درون خود تلنبار شدیم.
تا آخر پنجشنبه تکرار شدیم
خیر سرمان منتظر دیداریم
جمعه شد و لنگ ظهر بیدار شدیم!...
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)